- زندگینامه سایمون سینک
- مقدمه کتاب رهبران آخر غذا می خورند
- فصل اول کتاب رهبران آخر غذا می خورند
- فصل دوم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
- فصل سوم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
- فصل چهارم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
- فصل پنجم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
- فصل ششم رهبران آخر غذا می خورند
- فصل هفتم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
چه طور یک شرکت میتواند نامش را در جهان ماندگار کند و یک شرکت هر روز با کارمندانش درگیر است؟ رهبر یا مدیر شرکت است که میزان موفقیت آن را تعیین میکند. رهبران و مدیران فرهنگ سازمان را میسازند و فرهنگ به کارمندان میگوید که صبح با اشتیاق سرکار بیایند یا هر روز بابت کاری که دارند غر بزنند. در کتاب رهبران آخر غذا می خورند ویژگیهایی که یک مدیر باید داشته باشد مطرح شده است و نکاتی بیان شده است تا انگیزه تمام نشدنی برای کارمندان شرکت یا استارتاپ خود ایجاد کنید.
کتاب رهبران آخر غذا می خورند به عنوان پر فروشترین کتاب نیویورک تایمز و نامزد بهترین کتاب در وبسایت گودریدز در سال ۲۰۱۴ بوده است.
زندگینامه سایمون سینک
سایمون سینک کارش را به عنوان بازاریاب در آژانسهای تبلیغاتی در دوران دانشجویی شروع کرد و بعد از فارغالتحصیلی شرکت خودش را راهاندازی کر. او سخنران انگیزشی در اجلاس رهبران سازمان ملل متحد بوده و یکی از بهترین سخنرانان رویداد تد است که تئوری دایره طلایی را ارائه کرده است. سایمون سینک نویسنده ۵ کتاب است که دو تا از کتابهای وی جزء پر فروشترین کتابهای نیویورکتایمز بوده است.
مقدمه کتاب رهبران آخر غذا می خورند
هنگامی که دریانوردان در شب اردو میزنند، در ابتدا سربازان رده پایینی غذا می خورند، در مرحله بعدی مقامات ارشد اقدام به خوردن غذا میکنند و در نهایت رهبران آخرین گروهی هستند که در صورتی که غذا موجود باشد، غذا می خورند. این یک نمونه عالی از رهبری واقعی است. این گونه رهبران افراد را همانند منابعی میبینند و نیازهای خود را مقدم بر نیازهای دیگران نمیبینند.
قدرت و تدام یک شرکت به خاطر محصولات یا خدماتی نیست که ارائه میدهند، بلکه به نتیجه اتحادی است که میان افراد داخل شرکت به وجود آمده است.
فصل اول کتاب رهبران آخر غذا می خورند
کاری کنید که افراد احساس امنیت کنند.
مهمترین وظیفهای که یک رهبر باید انجام دهد این است که افرادی را که خطر کردهاند و وارد مسیرهای دشواری شدهاند را حمایت کند. به عبارتی سادهتر محافظت کردن از افرادتان در برابر خطر مهمترین کاری است که باید انجام دهید.
میتوان با استفاده از هورمونهایی که در انسان ترشح میشود این چالش را توضیح داد. در بدن همه انسانها ۴ ماده شیمیایی وجود دارد که به صورت خودکار ترشح میشوند:
اندروفین: اندروفین هنگام ورزش کردن و فعالیتهای سخت باعث میشود احساس خوبی به ما دست بدهد.
دوپامین: دوپامین هنگامی که کاری را تکمیل میکنیم احساس موفقیت در ما ایجاد میشود.
سراتونین: سراتونین هنگامی که دیگران از کارمان تعریف میکنند، احساس افتخار در ما ایجاد میشود.
اکسی توسین: اکسی توسین احساس دوستی، عشق و اعتماد در ما ایجاد میکند.
بدن ما به طور طبیعی اندورفین و دوپامین تولید و انگیزه لازم در ما ایجاد میکند تا از جای خود بلند شده و اهدافمان را دنبال کنیم. اما اگر این دو مورد تنها هورمونهایی باشند که در ما ترشح میشوند در این صورت نسبت به اهدافمان سرد و بیروح خواهیم شد. دو هورمون اجتماعی دیگر، یعنی سراتونین و اکسیتوسین، توانایی کار کردن در یک تیم و ملحق شدن به سازمانی را که افراد زیادی استعدادشان را برای آن صرف میکنند به ما میدهند. سراتونین ماده شیمیایی اصلی است که به ما انگیزه میدهد تا به دنبال تایید افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم برویم. هنگامی که عضوی از یک گروه بزرگ هستیم، اکسیتوسین انگیزه کافی در ما ایجاد میکند تا برای آن گروه کار و ارزش خلق کنیم.
یک ماده شیمیایی دیگری که وجود دارد کورتیزول نام دارد. کورتیزول ما را از وجود خطری آگاه میکند و میگوید که باید یا جنگید، فرار کرد یا مخفی شد.
به عنوان یک رهبر باید شرایطی فراهم کنید که در سازمان شما هورمونهای درست ترشح شود. اگر بتوانید یک فرهنگ سازمانی ایجاد کنید که با هورمونهای طبیعی بدن انسان هماهنگ شود، نتیجه نهایی مجموعهای از افراد خواهند شد که به شدت با انگیزه هستند و نیازی نیست از بیرون به آنها انگیزه تزریق شود.
خلاصه کتاب پدر پولدار پدر فقیر
فصل دوم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
سعی کنید به عنوان رهبر شرایط مناسبی را فراهم کنید تا افراد شجاعت کافی داشته باشند.
اعتماد یکی از مهمترین احساسهای انسانی است. این احساس ماده شیمیایی اکسی توسین و زمانی که افراد برای افزایش ایمنی و مراقبت شما از کاری انجام میدهند، ایجاد میشود. شما به عنوان یک رهبر سازمان و کسبوکاری باید شرایطی را فراهم کنید تا کارکنان شما احساس اعتماد کنند.
احساس یک تجربه انسانی منحصربه فرد است و افراد تنها زمانی به شما عنوان یک رهبر اعتماد میکنند که احساس کنند شما به شکلی فعال و مستمر پیگیر خواستههایشان هستید.
رهبران بزرگ به خوبی میدانند چه زمانی باید برای انجام کار درست قوانین را زیر پا بگذارند. آنها این کار را به روش زیر انجام میدهند:
۱ . قوانین را به افرادشان آموزش میدهند تا افراد بدانند کارها چگونه انجام میشوند.
۲ . همه افراد را آموزش میدهند تا مهارتها و صلاحیتهای لازم را کسب کنند.
۳ . با اعتماد کردن به افراد، اعتماد به نفس آنها را افزایش میدهند تا بتوانند بهترین داوری را داشته باشند.
۴ . گاهی وقتها خود را کنار میکشند و اجازه میدهند افرادشان تصمیم بگیرند تا یادگیریشان افزایش پیدا کند و رشد کنند.
در سازمانهای کوچک افراد براساس منافع خود قوانین را زیر پا میگذارند ولی در سازمانهای بزرگ زمانی قوانین نقض خواهند شد که به نفع همه باشد.
وظیفه رهبر این است که از کارکنان حمایت کنند و هنگامی که افراد احساس کنند، اختیار دارند که کار درست را انجام دهند، حتی اگر لازم باشد قوانین را زیر پا بگذارند. در این صورت احتمال افزایش عملکرد کارکنان وجود دارد.
فصل سوم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
هرگز فراموش نکنید که افراد واقعی هستند، نه آمارها. پس بهتر است به جای تمرکز بر آمار و ارقام بر افراد تمرکز کنید.
در گذشته افراد مانند داراییهای قابل تصرف در نظر گرفته میشدند و سبب میشد تا بهرهوری افراد کاهش پیدا کند.
در عصر حاضر به دلیل مقدم دانستن اعداد و منابع به افراد سبب شود تا مراقبت از افراد شرکت که در اختیار مدیران است به مرور زمان به دست فراموشی سپرده شود ولی برخی از شرکتهای پیشرو از فلسفه جدید استقبال کردند. مبنی بر اینکه افراد مانند کالا دانسته نشوند. رهبران شرکتها که تحت فشار تحلیلگران و دادههای آماری قرار داشتند، شروع به ساختن محیطهای کاری کردند که اعتماد افراد را به یکدیگر را از بین میبرد و مانع همکاری موثر آنها میشد.
فصل چهارم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
مسئولیتتان را از صمیم قلب بپذیرید و در آن مهارت پیدا کنید.
برای اینکه به یک رهبر بزرگ تبدیل شوید، به شکلی انتزاعی مشکلات را بررسی نکنید. رهبری واقعی این است که افراد را به حلقه ایمنی که درست کردهاید، وارد کنید و روشی را برای کمک به آنها پیدا کنید.
هنگامی که یک رهبر مسئولیتش را برای مراقب از افراد میپذیرد و آن را بر مراقبت از شرکت ترجیح میدهد، در این صورت افراد از او پیروی میکنند، مشکلاتش را حل میکنند و به این باور میرسند که رهبرشان چشمانداز درستی اتخاذ کرده است.
چند توصیه برای جلوگیری از اسیر شدن در تفکر انتزاعی
- با واقعیت مواجه شوید.
- جهت مدیریت بهتر تیم، تیم خود را زیر ۱۵۰ نفر نگه دارید.
- از دفتر کارتان خارج شوید.
- علاوه بر پول، زمان و انرژیتان را نیز در اختیار دیگران قرار دهید.
- صبور باشید.
بهترین کتابهای پیشنهادی مارک زاکربرگ
فصل پنجم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
فراموش نکنید که شما افراد را رهبری میکنید نه اعداد را .
فرهنگ به هر مسیری که برود، شرکت نیز در همان مسیر حرکت میکند. معنای این حرف این است که هر نتیجهای که سازمان در بلندمدت کسب کند بازتاب دهنده فرهنگی است که در سازمان ایجاد شده است. اگر میخواهید به نتایج درخشانی دست پیدا کنید، باید یک حلقه ایمنی فوقالعاده ایجاد کنید. هنگامی که افراد به هم اعتماد میکنند و موفقیتشان را با هم به اشتراک میگذارند، نتیجه طبیعی کاری که انجام میدهند، نوآوری خواهد بود.
رهبر در هر مسیری که گام برمیدارد، فرهنگ هم در همان مسیر پیش خواهد رفت. به عبارت سادهتر هر کاری که رهبر انجام دهد، روی فرهنگ و جو حاکم سازمان تاثیر خواهد گذاشت.
فصل ششم رهبران آخر غذا می خورند
افرادتان را تشویق کنید که به یکدیگر کمک کنند.
مدیران همواره به دنبال اعداد هستند ولی رهبران به افرادشان توجه میکنند. مشتریان هرگز عاشق یک شرکت نمیشوند، مگر اینکه کارکنان آن شرکت عاشق آن شرکت باشند.
فصل هفتم کتاب رهبران آخر غذا می خورند
هر چه یک کسبوکار و استارتاپ رهبر بهتری داشته باشد، رشد بیشتری خواهد داشت.
یکی از دلایل اینکه استارتاپهای کوچک در مقایسه با شرکتهای بزرگ نوآوری بیشتری دارند همین موضوع است. شرکتهای کوچک مجموعهای از افراد هستند که سخت تلاش میکنند تا با منابع محدودی که در اختیار دارند یک کار فوقالعاده انجام دهند. در استارتاپهای کوچک فضای صمیمانه بسیار خوبی حاکم است و این باعث میشود همه افراد درگیر، انگیزه بسیار زیادی پیدا کنند. یک شرکت کوچک سخت تلاش میکند چرا که منابع کافی که بقایش را تضمین کند در اختیار ندارد. دوام آوردن نگرانی بسیار بزرگی برای شرکتهای کوچک است. توانایی افراد در فکر کردن با هم و همکاری برای مقابله با چالشها است که تفاوت میان موفقیت و شکست را رقم میزند. برای اینکه واقعاً تحت تاثیر قرار بگیریم باید چالشی پیش رویمان باشد که از منابع در دسترسمان به مراتب بزرگتر باشد. ما به چشماندازی از جهانی که هنوز ساخته نشده است احتیاج داریم. برای اینکه هر روز سر کارمان برویم باید دلیل قانعکنندهای داشته باشیم. داشتن یک هدف بزرگ به تنهایی کافی نیست. این کاری است که رهبران سازمانهای بزرگ انجام میدهند. آنها چالشها را به شکلی مطرح میکنند که هیچ کس نمیداند برای غلبه بر آن باید چه کار کند.
پرفروشترین کتابهای بازاریابی تمام دوران
سایمون سینک در کتاب رهبران آخر غذا می خورند این گونه بیان میکند که رهبری یک مدرک نیست، بلکه یک مسئولیت است که باید به بهترین شکل انجام شود و مشکل از همین جا آغاز میشود. رهبری کردن به کار زیادی احتیاج دارد و زمان و انرژی زیادی میبرد. نتایج آن به آسانی قابل ارزیابی و بلافاصله قابل مشاهده نیستند.
رهبری عبارت است از تعهد دائم به بشریت. مدیرانی که پا به عرصه میگذارند و تحولات بزرگی در سازمانها ایجاد میکنند بیش از هر چیزی سعی میکنند آنچه که موجود است را بهبود بخشیند. آنها معمولاً تغییرات اندکی اعمال میکنند، بخشهایی که به خوبی کار میکنند را حفظ و آنهایی را که کارآیی لازم را ندارند کنار میگذارند. انجام این کارها در بلندمدت باعث ایجاد نیروی محرکه خوبی در سازمان میشود که در نهایت با تحولات مثبتی همراه است و رشد خوبی برای شرکت به همراه میآورد.
کتاب الکترونیکی بازاریابی در اینستاگرام را از لینک زیر دریافت کنید.
فروش ویژه – ۵۰,۰۰۰ تومان ۳۹,۰۰۰ تومان
این معمولاً بهترین روش برای حرکت رو به جلو است. رهبری درست تنها به جایگاهی که مقامات ارشد در آن قرار دارند مربوط نمیشود، بلکه بخشی از مسئولیت همه افرادی است که به گروه تعلق دارند. اگرچه افرادی که جایگاه بالاتری دارند دامنه عملشان وسیعتر است، اما همه ما باید برای مستحکم نگه داشتن حلقه ایمنی تلاش کنیم. همه باید از امروز کارهایی هرچند کوچک برای کمک به دیگران انجام دهیم. همگی باید به یک رهبر رویایی تبدیل شویم.