آیا تاکنون به معنای واقعی کلمه و تعریف کارآفرینی فکر کردهاید؟ احتمالاً با خودتان فکر خواهید کرد که پاسخ به این سوال واضح است و زحمت سر و کله زدن با این تعاریف را فقط آدمهای دانشگاهی و آکادمیک به خود میدهند. اما به یاد داشته باشید درست شبیه اصطلاحاتی چون “استراتژی” و “مدل کسبوکار”، اصطلاح ” کارآفرینی” هم میتواند انعطافپذیر باشد و از منظر افراد مختلف معانی مختلفی به خود بگیرد. برای بعضیها کارآفرینی به معنای کاری است که شرکتهای سرمایهگذاری خطر پذیر یا همان Venture Capital ها در راهبری استارتاپها انجام میدهند؛ برای بعضی دیگر راهاندازی هر کسبوکاری اعم از کوچک (مثل یک کافه یا رستوران) و بزرگ (مثل یک کارخانه خودروسازی) کارآفرینی گفته میشود؛ برخی دیگر هم منظور از کارآفرینی را یک فرآیند توسعه خلاقیت و نوآوری درون سازمانی یا همان “کارآفرینی شرکتی” میدانند.
کتاب الکترونیکی بازاریابی در اینستاگرام را از لینک زیر دریافت کنید.
فروش ویژه – ۵۰,۰۰۰ تومان ۳۹,۰۰۰ تومان
فارغ از همه این دیدگاههای متنوع، تاریخچهی کلمه کارآفرین و تعریف کارآفرینی اغلب سرشار از داستانهای جذاب و شنیدنی است. محققان و صاحب نظران زیادی در مورد معنای واقعی این اظهار نظر کردهاند اما ما در این نوشته بیشتر بر روی تعریفی متمرکز میشویم که از سوی دانشکده کسبوکار دانشگاه هاروارد (Harvard Business School) ارایه شده است. هاوارد استیونسون، که به پدرخواندهی مطالعات کارآفرینی در HBS ملقب است، معتقد است که:
” کارآفرینی دنبال کردن فرصتهایی است که فراتر از منابع در اختیار (موجود) پدیدار میشوند”
اگر چه نگاه اول ممکن است این تعریف اندکی گنگ و پیچیده به نظر برسد اما از آنجا که فهم دقیق این عبارت میتواند خیلی از الزامات کارآفرینی را هم مشخص کند اجازه بدهید تا مقداری در مورد آن بیشتر صحبت کنبم.
عبارت “دنبال کردن” به معنای تمرکز ویژه و بیوقفه است. اگر خودتان هم چنین تجربههایی داشته باشید، مواجهه کارآفرینان با فرصتهای جذاب کارآفرینی اغلب در مقاطع زمانی کوچک و محدود اتفاق میافتد. به زبان ساده فرصتهای طلایی به معنای واقعی کلمه مقطعی هستند و اگر قرار باشد که شخص کارآفرین در بهرهبرداری از این فرصتها موفق باشد میبایست به سرعت دستاوردها و نتایج ملموسی را در همان فرصت محدود خلق کند تا آن فرصت کارآفرینی برای اختصاص منابع بیشتر (از جمله سرمایه مالی ، نیروی انسانی و …) جذاب شود. دقیقا به همین دلیل، کارآفرینهایی که به دنبال خلق شرکتهای تازه تاسیس هستند اغلب در حالتی مملو از عجله داشتن قرار دارند که معمولا چنین حالاتی در شرکتهای اصطلاحا جا افتاده به چشم نمی خورد.
اصطلاح “فرصت” یک یا چند مورد از شرایط زیر را در بر دارد:
۱- ابداع یک محصول کاملا جدید و نوآورانه
۲- طراحی و ایجاد یک مدل کسب و کار جدید
۳- تولید و عرضه یک نسخه بهتر یا ارزانتر از همان محصول موجود
۴- ارایه محصول موجود به یک سگمنت جدید از مشتریان و بازار هدف تازه
البته همانطور که گفته شد یک فرصت کارآفرینی ممکن است شامل بیش از یک بند از موارد بالا باشد. به عنوان مثال یک پروژه کارآفرینی جدید ممکن است یک مدل کسب و کار جدید را برای عرضه یک محصول نوآورانه (همزمان بندهای ۱ و ۲) به کار بگیرد.
پس با توجه به توضیحات بالا، برخلاف تفکر رایج در عموم، کارآفرینی الزاما راه انداختن یک شرکت یا محصول از صفر نیست! گاهی اوقات تغییر در مدل کسب و کار شرکت موجود (مثلا تغییر در فرآیند تولید و عرضه) یا ورود به بازاری که قبلا در آن نبودهایم هم میتواند کارآفرینی محسوب شود.
از سوی دیگر با توجه به شرایط بالا، در نظر داشته باشید که هر اقدام بهبود آفرینی در شرکت الزاما نوآورانه یا اصطلاحا کارآفرینی نیست. برای مثال وقتی شرکتی پس از آنکه مراحل اولیه خود را گذرانده و به یک حد قابل قبول در جذب نمایندگیهای فروش و مشتریان رسیده، قیمت گذاری محصولات خودش را ارتقا میدهد و در نتیجه درآمدهای بیشتری کسب میکند، کارآفرینی نکرده است!
اصطلاح “فراتر از منابع در اختیار” هم قاعدتا به محدودیت در منابع اشاره دارد. در اولین قدمهای راهاندازی یک کسب و کار تازه تاسیس، بنیانگذاران مجموعه نوپا تنها توان انسانی، ارتباطی و مالی خودشان را در اختیار دارند. اغلب کارآفرینانی که خود اقدام به شروع کسب و کار خود میکنند سعی میکنند تا هزینههای راه اندازی کسب و کار را در حداقل ممکن حفظ کنند و تا جایی که ممکن است زمان و منابع مالی خودشان را به کار بگیرند تا کسب و کار رفته رفته به حداقل جریان درآمدی مورد نیاز برای ادامه بقا دست پیدا کند.
اما در مورد کسب و کارهای بزرگتر در اغلب مواقع به حجم زیادی از منابع مختلف نیاز است که در اختیار مجموعه بنیانگذاران نیست. این منابع از تجهیزات تولیدی و نیروی انسانی گرفته تا سرمایه پولی و کانالهای توزیع و مواردی از این قبیل را شامل میشود.
کارآفرینان همیشه به دنبال فرصتهای جدید هستند، در صورتی که به منابع مورد نیاز دسترسی نداشته باشند میتوانند با ریسکهای قابل توجهی مواجه شوند. ریسکهایی که در صورت نپرداختن به آنها زمینهی مشکلات فراوانی میتواند ایجاد گردد. ما این ریسکها را به چهار قسمت اصلی تقسیم بندی کردهایم:
۱. ریسک تقاضا: که مربوط به تمایل مشتریان احتمالی برای اتخاذ راهکار پیشبینی شده توسط کارآفرینان است.
۲. ریسک فناوری: زمانی به وجود میآید که به یک مهندسی پیشرفته علمی بالا نیاز است تا یک راه حل مناسب برای مشکلات ایجاد شده را بتوان به ثمر رساند.
۳. ریسک اجرایی: که مربوط به توانایی کارآفرینان برای جذب کارکنان و شرکتهایی است که میتوانند برنامههای سرمایهگذاری آنها را به مرحله اجرا برساند.
۴. ریسک مالی: مربوط به این است که آیا سرمایهی خارجی در شرایط معمول در دسترس خواهد بود یا خیر.
رسیدگی به امور این چنینی وظیفه کارآفرین است. تا این عدم قطعیتها را مدیریت کند، زیرا تا زمانی که شما بتوانید خطرات احتمالی را تشخیص دهید، امکان کنترل بر امور و پیشرفت هم بیشتر خواهد بود. بدین ترتیب درصد تاثیرات منفی ریسکها بر نتیجه کار کمتر خواهد بود.
کارآفرینان با مشکلی بنام Catch-22 مواجه هستند، از طرفی هم کاهش خطر بدون دسترسی به منابع میتواند دشوار باشد. برای مثال ممکن است شما نیاز به سرمایهی خارجی برای تولید و فروش محصول خود داشته باشید. با حضور این سرمایهی خارجی، ریسک فنی و ریسک بازار کمتر و محدودتر خواهد بود از طرفی هم در صورت بالا بودن خطر این ریسکها امکان دارد که متقاعد کردن صاحبان منابع برای سرمایه گذاری سختتر گردد.
کارآفرینان عموماً چهار روش برای مقابله با این Catch-22 دارند:
۱- آزمایشگاه ناب و منحصر به فرد: که به آنها اجازه میدهد تا با تکیه بر” حداقل محصول پذیرفتنی” -یعنی کوچکترین مجموعهی ممکن از فعالیتهای مورد نیاز برای اثبات فرضیه کسب و کار خود- به سرعت و با هزینههای محدود بتوانند بر مشکلات فائق آیند.
۲- سرمایهگذاری به موقع: که به کارآفرینان اجازه میدهد تا به طور پی در پی بهریسکهای احتمالی حمله کنند. آنها میتوانند با استفاده از منابع مالی مورد نیاز برای رسیدن به یک نقطهی عطف در پیشرفت کاری استفاده کنند. نکتهی مهم این است که این اتفاق قبل از اعمال منابع لازم برای دسترسی به نقطهی عطف بعدی انجام میشود، تا بدین ترتیب بتوانند از فوائد اجرای مرحله به مرحله کارها و زمانبندی استفاده کنند.
۳- مشارکت در کارها: که اجازه میدهد تا کارآفرینان بتوانند از منابع شرکتهای دیگر استفاده کند و بدین ترتیب ریسک خطرات احتمالی را پایین بیاورند. انواع دیگری از این نوع مشارکت وجود دارد که در آن کارآفرینان از امکان کرایه کردن منابع برای حفظ هزینههای متغیر و اجتناب از هزینههای ثابت بسیار بزرگتر استفاده میکنند.
۴- “داستان گویی” توسط کارآفرینان: که در واقع ایجاد یک چشم انداز برجسته از یک دنیای بهتر است. با ترسیم این دنیای زیبا از طرف کارآفرینان به صاحبان منابع و کم اهمیت جلوه دادن خطرات احتمالی میتوانند این سرمایهگذاران را تشویق به آوردن سرمایههای بیشتر کنند. برای مثال استیو جابز در “زمینه تحریف واقعیت ها” معروف بود. او توانست از طریق این داستانسرایی موجب تحریک کارکنان و سرمایهگذاران شود که به طور فوق العادهای موجب کمک به تحقق رویای خود از طریق پیشرفتهای بزرگ کاری و مالی گردید.
بنابراین آیا به نظر شما تعریف کارآفرینی از دیدگاه پرفسور استیونسون میتواند از لحاظ کاربردی کامل باشد؟ به نظر میرسد بر اساس دو دلیل که در زیر به آن خواهیم پرداخت، تعریف کارآفرینی ارائه شده، قابل قبول باشد:
اول اینکه کارآفرینی یک رویکرد متمایز از مدیریت میباشد، که یک جایگاه خاص و ویژه در چرخهی زندگی یک سازمان مانند استارتاپ دارد. نقش خاصی که میتواند به عنوان یک بنیانگذار یا یک شخص خلاق و ریسک پذیر باشد که میتواند با حفظ استقلال شرکت در جهت پیشرفت آن قدم بردارد.
دوم اینکه این تعریف یک راهنمای فعالیت کارآفرینی را فراهم میکند که به کمک آن تاکتیکها، کارآفرینان بتوانند بر موضوعاتی مانند مدیریت، ریسک و بسیج منابع طبیعی اشراف داشته باشند. بنابراین دنبال کردن فرصت، فراتر از منابع کنترل شده، از ارکان اساسی تعریف کارآفرینی باشد.
همانگونه در بررسی انواع مختلف تعریف کارآفرینی بیان شد، یک کارآفرین باید خلاق، فرصت طلب و متقاعد کننده باشد چرا که عموماً منابع کنترل شده کمی در اختیار دارد.
کتاب الکترونیکی بازاریابی در اینستاگرام را از لینک زیر دریافت کنید.
فروش ویژه – ۵۰,۰۰۰ تومان ۳۹,۰۰۰ تومان
منبع: hbr.org