این روزها واژهای به نام استارتآپ به یکی از محبوبترین و رویاییترین واژههای دنیای ما تبدیل شدهاند. همهی ما همواره دوست داشتهایم که کسب وکار خود را داشته باشیم و زمان و هزینهی خود را روی کاری صرف کنیم که از انجام آن لذت میبریم.
شاید چند سال پیش برای بسیاری از ما این کار غیرممکن به نظر میرسید، اما با گستردهتر شدن واژهی شروع استارت آپ ، موفقیت و پیشرفت برخی استارتآپها و شکلگیری اکوسیستمهای استارتآپی هر کدام از ما به این باور رسیدهایم که ما هم میتوانیم در هر شرایطی یک انرژی مثبت و یک نیروی مفید برای جامعه باشیم.
اما شروع استارت آپ بسیار سخت است، تا جاییکه اگر تجربه و اطلاعات کافی در این زمینه نداشته باشید، احتمال شکست شما چندین برابر خواهد شد. از همین رو، ما سعی میکنیم اغلب پستهای وبلاگی پائول گراهام بنیانگذار Y Combinator را که اغلب همانند مشاورههایی عمیق و تاثیرگذار هستند، به زبان فارسی ترجمه کنیم.
از نظر پائول گراهام، قبل از شروع استارت آپ خود باید راهنمای زیر را مدنظر داشته باشید.
به تناقضهای دنیای واقعی توجه کنید
اولین مسئلهای که در شروع استارت آپ خود باید در نظر داشته باشید، موضوع تناقض است. اگر به عنوان یک استارتآپ بخواهید به غرایز خود اعتماد کنید، مسلما اشتباهات زیادی را مرتکب خواهید شد. بنابراین در مورد هر موضوعی اگر مشکلی داشتید و یا نیاز به فکر بیشتری داشتید، حتما قبل از انجام آن مکث کنید.
از مشاوران و همچنین نظرات همتیمیهای خود بهره بگیرید. بسیاری از بنیانگذاران رابطهی احساسی با ایده و کار خود دارند. به همین خاطر، در بسیاری از موارد دچار اشتباهاتی میشوند که خودشان متوجه آن نیستند. در فعالیتهای کاری به هیچ وجه به غرایز خود اعتماد نکنید، چون هر مشاورهای و هر همصحبتی میتواند زوایای جدیدی را به روی شما بگشاید.
اما در رابطه با انسانها تنها چیزی که میتوانید به آن اعتماد کنید، غرایزتان است. اکثر کارآفرینان این اشتباه بزرگ را مرتکب میشوند، آنها با برخی از افراد وارد همکاری میشوند که احساس خوبی نسبت به آنها ندارند، اما فقط به خاطر اینکه احساس میکنند، آن فرد روحیات و اخلاقیات خاصی دارد، به همکاری با وی مشتاق میشوند. اما من به شما این اطمینان را میدهم که غریزه شما نسبت به انسانها هیچوقت نادرست نیست.
با افرادی که دوست دارید وارد همکاری شوید و آنها را به اندازهی کافی بشناسید، تا از انتخاب خود مطمئن باشید.
لازم نیست همه متخصص راهاندازی استارتآپ باشند
دومین نکتهی بسیار مهم اینست که شما برای اینکه یک استارتآپ راهاندازی کنید، لازم نیست در حوزهی استارتآپها متخصص باشید. همینکه شما متخصص خواستههای مشتریان خود باشید کافیست.
مارک زاکربرگ اغلب دم دست ترین مثالی است که معمولا استفاده میکنیم. او موفق شد، نه به خاطر اینکه واقعا میدانست استارتآپ چیست؟ او موفق شد، به خاطر اینکه مشتریان خود را به خوبی درک میکرد.
برای شروع استارت آپ خود از بازیها بیرون بیایید
همهی ما در برهههای مختلفی از زندگی خود مابین بازیها قرار گرفتهایم. اگر بخواهم سادهترین و ملموسترین مثال را در این زمینه ارائه کنم، دانشگاه است. ما به دانشگاه میرویم و احساس میکنیم به همان اندازه که بزرگ و باشکوه جلوه میکند، است. اما همه چیز بازیست. یک استاد دانشگاه برای مباحثی در کلاس درس مطرح میکند، پاسخگو نیست، اما سوالهای او باید طبق استانداردهای خاصی باشند.
این مباحث نقدی بر سیستم آموزشی کشورمان یا کل جهان نیست، همانطور که گفتم در موقعیتهای مختلف در چنین بازیهایی قرار گرفتهایم و خوب هم بازی کردهایم.
برای بسیاری از کارآفرینان جوان هم راهاندازی استارتآپ دقیقا شبیه همین بازی است. آنها اولین چیزی که میخواهند جذب افراد فوقالعاده و شاخص به تیمشان است، تا سرمایهگذاران را فریب دهند و همینطور پیش میروند.
به یاد داشته باشید که ما میخواهیم دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم و هیچ چیزی با این هدف غایی جایگزین نمیشود.
اگر سه راه برای موفقیت باشد، آن سه راه سعی، سعی و سعی است
یکی از سوالهایی که اغلب افراد میپرسند، اینست که آیا برای راهاندازی یک استارتآپ شرط سنی خاصی موردنیاز است؟ مسلما نه!
مثل اینست که شما سوال کنید، آیا من پنجاه ساله میتوانم فوتبالیست شوم؟ همهچیز به شرایط و زندگی شما بستگی دارد. همه چیز وابسته است به آن چیزی که شما از زندگی میخواهید. گاهی اوقات یک انسان در سن پنجاه سالگی به اندازهای انرژی و انگیزه دارد که در هیچ برههای از زندگیش نداشته است.
آنچه که مهم است، اینست که هر جایی هستید برای بهبود شرایط تلاش کنید. از شروع دوباره نترسید و بدانید که تنها راه برای موفقیت سعی و تلاش است.
هیچ سرمایهای بدون تلاش و تحمل سختیها به دست کسی نرسیده است.
شاید اجرا مهمتر باشد، ولی ایده شالودهی کسب وکار شماست
اگر از من بپرسید که دو تا از فعالیتهای ضروری برای شروع استارت آپ را نام ببرم، بیشک پیدا کردن همتیمی و ایدهی خوب تنها پاسخهای من خواهند بود. تنها راه رسیدن به یک ایدهی استارتآپی خوب هم اینست که به پیدا کردن یک ایدهی استارتآپی فکر نکنید.
پائول گراهام میگوید زمانیکه شما راجع به ایدههای استارتآپی میدانید، ولی به پیدا کردن یک ایدهی استارتآپی خوب نمیکنید، ناخودآگاهِ شما به صورت ذاتی دنبال یک ایدهی خوب است. البته پیشنیاز این موضوع، دانستههای ذهنی قدرتمند شما است. اگر شما اطلاعات زیادی راجع به حوزههای تخصصی خود داشته باشید، مسلما ناخودآگاه شما به سمت کشف مشکلات و حل آنها برخواهد آمد.
کتاب الکترونیکی بازاریابی در اینستاگرام را از لینک زیر دریافت کنید.
فروش ویژه – ۵۰,۰۰۰ تومان ۳۹,۰۰۰ تومان
او میگوید یک ایدهی استارتآپی اغلب باید به صورت یک پروژهی جانبی شروع شود. به عنوان مثال، یاهو، گوگل و فیسبوک هیچکدام یک ایدهی استارتآپی خاص نبودند، بلکه آنها یک پروژهی جانبی بودند که صاحبانشان در کنار سایر پروژههایشان آنها را انجام میدادند.